پیوند خیال و واقعیت در آناتومی داستان: نگاهی به داستان «آرزوهای ابری»

برای «امیدعلی شیخی» دوست شاعر و گرانمایه‌ام 
که آسمان پر از ابر و رمز و راز روستا را خوب می‌شناسند.

تبار ابر و آسمان در جهان داستانی «محمدهادی محمدی»

همه ابرها به یک شکل و به یک خاصیت نیستند. برخی می‌آیند و زود می‌روند. برخی دیگر می‌آیند و بیشتر می‌مانند. برخی سترون هستند و برخی بارورند و باران می‌ریزند. اما همه آن‌ها برای بازی خیال و رویاپردازی مناسب‌اند. در این صورت می‌توان از ابرهایی هم سخن گفت که از جنس آرزو هستند. مثل ابرهای خیال «امیدعلی» در داستان «آرزوهای ابری».

«آرزوهای ابری» داستانیست فانتزی با درونمایه اجتماعی که موضوع فقر و حرمان در زندگی را مطرح می‌کند. درونمایه و موضوعی که در جهان داستانی «محمدهادی محمدی» مسبوق به سابقه است. انعکاس حرمان‌های زمینی در آسمان خیال وجهی پررنگ در این جهان داستانی است.

کتاب آرزوهای ابری


خرید کتاب آرزوهای ابری


فقر، اساسا موضوعیست که شاید پرداختن به آن در سبکی واقع‌گرایانه راحت‌تر باشد. اما وقتی پای مخاطب کودک در میان است، باید راه دشوارتر را برگزید و پای خیال، یعنی ابزار تفکر کودک را به میان کشید. نویسنده پیش از این و نخستین بار در سال ۱۳۷۸ با رمان نوجوان «گاوهای آرزو» این راه دشوار را پیموده است. رمانی که در آن، «دونا» -پسربچه روستایی- مصائب و تنگناهای زندگی‌اش را با پرواز در آسمان هفتم خیال می‌زداید. «دونا» در آسمان هفتم گاوهای رنگين دارد. اما خبری از این گاوها در زندگی واقعی‌اش نیست.

در سایت کتابک بخوانید: جهان داستانی محمدهادی محمدی، خلسه‌ی رویا (بخش نخست)

روایت «دونا» و گاوهای آرزویش، خیال‌انگیز است، همراه با رگه‌های ناتورالیستی و تلخ. چندان که دونا بی آنکه به گاوهای آرزویش برسد، قدم بر زمین واقعیت می‌گذارد. اما داستان «امیدعلی» در «آرزوهای ابری» مقداری متفاوت است. درونمایه و موضوع هر دو داستان یکی است اما «آرزوهای ابری»، نرم‌تر و لطیف‌تر از «گاوهای آرزو» است.رده سنی مخاطب دو داستان نیز با چنین تفاوتی، سازگار است. همچنانکه ساختار بلند و کوتاه دو داستان نیز چنین‌اند.

کتاب گاوهای آرزو

در «آرزوهای ابری»، خیال نمی‌میرد. چرا كه با ابرها در هم آمیخته است. با ابرها می‌آید و با ابرها می‌رود و در نهایت به شکل باران بر سر «امیدعلی» می‌ریزد و بدل به آرزو می‌شود. «امیدعلی» نیز همچون «دونا»، پسربچه‌ای روستایی است و همچون او رنجور از فقر است. «امیدعلی» سوار بر بال خیال می‌شود و از حرمان زمینی به سوی آسمان لایتناهی و ابرهایش می‌گریزد. «به دنیایی که هیچ نشدی در آن وجود ندارد و تو می‌توانی هر کاری که دلت خواست انجام بدهی و یا شاهد اتفاق‌هایی باشی که در جهان واقع امکان وقوعش نیست.» [1] داستان «آرزوهای ابری»، داستان این گریز است. گریز به جهانی نو، اما نه بی‌ارتباط و گسسته از جهان واقع. در فرجام داستان، خیال‌های ابری در زمین واقعیت رسوب نمی‌کنند. رگه  امید در داستان پررنگ است. چندان که خود را در شخصیت‌پردازی اثر و نام «امیدعلی» و پایان‌بندی اثر نشان می‌دهد.


خرید کتاب کودک درباره امید و آرزو


پرواز در آسمان خیال سوژه‌ایست که ریشه در کودکی نویسنده دارد. معرفی خودنوشت و کوتاه نویسنده در ابتدای کتاب، چنین می‌گوید:
«برای ما کودکان آن روزگار، آسمان هم تمیز بود و هم فراخ. چه شب‌ها که روی بام می‌خوابیدیم
…روزهای نیمه ابری آسمان شهر، جایی بود که می‌توانستیم با ابرها خیال بازی کنیم. این اسب است، این گاو است و این قایق…»

آسمان ابری

رگه پررنگ امید در داستان «آرزوهای ابری» را نیز می‌توان از این معرفی خودنوشت بیرون کشید و فهم کرد: 
«در ده سالگی همراه با نزدیک‌ترین دوست دوره کودکی که در خیابان پاک، همسایه هم بودیم، علی پاک جسم پور فرد، عضو کتاب خانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در محله بی سیم نجف آباد شدیم…. مانند دو کرم کتاب هر چه بود می‌خواندیم و می‌خوردیم. علی در ۲۱ سالگی در حالی که دانشجوی برق و مخابرات دانشگاه تهران بود، در جنگ جانش را برای میهن‌اش گذاشت و از آن پس گاه به گاه او را در میان ابرها می‌یابم. برایم دست تکان می‌دهد و می‌گوید: هادی! آن چه من می‌نوشتم ناتمام ماند، تو هنوز داری می‌نویسی؟»

داستان «آرزوهای ابری» همچون هر داستان دیگری، جهانی نو می‌سازد و مخاطب را به زیست در این جهان نو فرا می‌خواند.اما این جهان نو در خلا شکل نمی‌گیرد. جهان نوی داستان «آرزوهای ابری»، فانتزی و خیال‌انگیز است، اما ریشه در جهان واقع دارد. «بسیاری از آرزوهای ما بی پاسخ و ناکام می‌ماند، اما فانتزی می‌تواند ما را در جهانی ذهنی و خیالی به آرزوهایمان، هر چه هم دست نیافتنی باشد، برساند.» [2] این ویژگی را می‌توان در فرم و آناتومی داستان جستجو و تحلیل کرد.


خرید آثار محمدهادی محمدی


درهم تنیدگی خیال و واقعیت

داستان «آرزوهای ابری» فرم و آناتومی ویژه‌ای دارد. چندان که مخاطب را با دو خط روایی رودررو می‌کند: روایتی از آنچه در زمین واقعیت می‌گذرد و روایتی از آنچه در آسمان خیال رخ می‌دهد. روایت زمینی، واقع‌گرا است و روایت آسمانی، خیال‌انگیز. این دو روایت اما، موازی نیستند و در حرکتی سینوسی با یکدیگر تداخل دارند. کلیت داستان حاصل درهم تنیدگی این دو خط روایی است. برای تحلیل این درهم تنیدگی باید گام به گام با پاره‌های داستانی پیش رفت:

«امیدعلی» آرزوی تحقق نیافته در واقعیت زندگی‌اش را با قدرت خیال در میان ابرها پیدا می‌کند. عنصر صحنه با پردازش روستایی کوهستانی و خانه‌ای که در نوک کوه و در نزدیک‌ترین مکان به آسمان و ابرها قرار گرفته است، با کنش‌های خیالی «امیدعلی» متناسب است. «امیدعلی» هربار که ابرها در آسمان روستا ظاهر می‌شوند، خود را به پشت بام خانه می‌رساند تا گاو آرزویش را در میان ابرها پیدا کند. بدین ترتیب، گاو ابری و خیالی «امیرعلی» به مثابه یک شخصیت وارد داستان می‌شود. شخصیتی که از زبان «امیرعلی» اینگونه توصیف می‌شود:

«سر و کله ی گاوم در آسمان پیدا می‌شود.
پیش می‌آید.
پستان‌اش بزرگ و پرشیر است.
در آسمان می‌چرد و علف می‌خورد»

این شخصیت‌پردازی از سویی با ساختار داستان و از سویی با درونمایه و موضوع آن هماهنگ است. علاوه بر این با شخصیت‌پردازی قهرمان داستان یعنی «امیدعلیِ» رویاپرداز متناسب است.
گاو علاوه بر این ویژگی‌ها، دارای کنش‌های عملی و گفتاری نیز است. چندان که رخدادها و کشمکش‌های داستانی که ریشه در قدرت خیال «امیدعلی» دارند و یکی از پس دیگری در آسمان خیال او رخ می‌دهند، حول شخصیت گاو می‌چرخد. این رخداد‌ها و کشمکش‌ها با صف آرایی دو گروه شخصیتی در گروهه‌ای [3] مشتمل بر شخصیت‌های خیالی شکل می‌گیرند: گرگ و ببر و نهنگ از سویی و گاو و مرغابی از سوی دیگر. با ورود نهنگ که زاده خیال امیرعلی به هنگام ابری شدن آسمان است، گاو و به دنبال او مرغابی تصمیم می‌گیرند که باران شوند و بر سر امیدعلی بریزند. این خلاصه‌ایست از خط روایی خیال و یا آنچه در آسمان رخ می‌دهد.


خرید کتاب کودک درباره خیال پردازی


اما یک خط روایی دیگر، رخداد‌ها و کنش‌های زمینی و واقعی را نقل می‌کند. در این خط روایی دو شخصیت داستانی، یعنی امیدعلی و مادرش نقش‌آفرین هستند. اهالی روستا نیز به عنوان نشانه، در پی رنگ اثر و پررنگ کردن تم و موضوع آن، نقش بازی می‌کنند.

این دو خط روایی، کلیت داستان را می‌سازند. بدین معنا که از یکدیگر جدا و منفصل نیستند و در طول داستان چندین بار یکدیگر را قطع کرده و در هم تداخل می‌کنند. این تقاطع‌ها و تداخل‌ها، در فهم و درک مخاطب از اثر نقش مهمی را ایفا می‌کنند.


سفیدخوانی‌های موثر

در پاره آغازین داستان، خیال و واقعیت هم‌نشین‌اند. در متن قراردادی، راوی اول شخص یعنی «امیدعلی» از این هم‌نشینی می‌گوید:

«هر کسی در این دنیا چیزی دارد.
من هم رویایی!»

آرزوهای ابری

متن شمایلی (تصویر) نیز توصیف گر این هم‌نشینی است. امیدعلی بر چمنزاری نشسته است و با چند ظرف حاوی رنگ در برابرش، نظاره‌گر چرای گاوهای رنگی‌ای است که به لحاظ ابعاد واقعی نیستند. صحنه‌پردازی اثر توسط «امیدعلی» توصیف می‌شود که بخشی از خط روایی واقعی در ساختار داستان است:
«من در روستایی زندگی می‌کنم که به کوه چسبیده است.
خانه‌ی ما از خانه‌های دیگر به ابرها نزدیک‌تر است.»

تصویر نیز با این توصیف هم‌آهنگ است. خط روایی واقعی با شخصیت‌پردازی امیدعلی و کنش عملی او، یعنی رفتن به پشت بام ادامه پیدا می‌کند. اما با پیدا شدن سر و کله گاو، خط روایی خیال و آنچه در آسمان می‌گذرد، آغاز می‌شود. دو خط روایی پا به پای هم پیش می‌روند. افتادن سایه گاو روی کوه زمینه را برای ورود دوباره به خط روایی واقعی فراهم می‌کند. گفت‌وگوی امیدعلی با مادر، نشانه این ورود است:

«سایه گاوم روی کوه افتاده. دارد می‌چرد.
با ذوق داد می‌زنم: مادر جان گاو من از آسمان به زمین آمده!
صدای مادر از اتاق می‌آید: کاش ما هم گاوی داشتیم که امیدعلی…
دنباله‌ی حرف‌های‌اش را نمی‌شنوم.»

ناقص ماندن حرف مادر و نشنیدن سخن کامل او توسط امیرعلی، علاوه بر اینکه در داستان تعلیق ایجاد می‌کند، فضاسازی لازم برای بازگشت امیدعلی به عالم خیال و از سرگیری خط روایی خیال را فراهم می‌کند. ضمن اینکه سفیدخوانی[4] مناسبی برای مخاطب کودک محیا می‌شود تا ادامه سخن مادر را تکمیل کند.
امیدعلی در عالم خیال همچنان چشم در آسمان دارد. اما پس از حمله ببر به گاو در آسمان، بار دیگر به خط روایی زمینی باز می‌گردد:

«درخت‌زاری نزدیک خانه‌ی‌مان است.
زیر درخت‌زار چند گاو دارند می‌چرند.
داد می‌زنم: مگر جای‌تان تنگ می‌شود، اگر گاو من هم بیاید کنار شما؟
صدای مادرم از اتاق بلند می‌شود: امیدعلی!امیدعلی! همسایه‌ها می‌گویند چون ما گاو نداریم تو…
دنباله سخن مادرم را نمی‌شنوم!»

فریاد «امیدعلی»، متناسب با درونمایه و موضوع اثر است. ناقص ماندن سخن مادر، باز هم فضایی برای سفیدخوانی مخاطب کودک است تا آن را بسته به برداشت خود تکمیل کند.

بار دیگر امیدعلی به عالم خیال باز می‌گردد و به توصیف رخداد‌ها و کشمکش‌ها از جمله تهدید گاو توسط گرگ می‌پردازد. اما خط روایی زمینی بار دیگر با صدای مادر، خط روایی آسمان را قطع می‌کند:

«مادرم از خانه بیرون آمده.
من را صدا می‌زند: امیدعلی جان! بیا پایین!
روزی ما هم یک گاو شیرده می‌خریم!»

این‌بار سخن مادر کامل است. سخنی که پرده از یک آرزو بر می‌دارد. «امیدعلی» با نشان دادن آسمان به مادر، دوباره روایت خیال خود را پیش می‌گیرد، تا جایی که آسمان تیره و بارانی می‌شود و گاو و مرغابی ابری تصمیم می‌گیرند که باران شوند و بر سر امیدعلی بریزند. آغاز باران، برگشت دوباره به روایت زمینی و واقعی است. بازگشتی که با تحول شخصیت «امیدعلی» همراه است.

در سایت کتابک بخوانید: جهان داستانی محمدهادی محمدی، هستی یافته از هیچ (بخش دوم)

آناتومی داستان «آرزوهای ابری» ویژگی مهم آن است. زیرا، رابطه دوسویه بین واقعیت و خیال، بدون این فرم، منفصل می‌شود. درونمایه و موضوع و محتوای اثر و جنبه‌های زیبایی شناختی‌اش و به دنبال آن، «شناخت شناسی» [5] اثر نیز برآمده از این فرم و رابطه دوسویه واقعیت و خیال است. بیان فقر و حرمان در عالم واقع برای مخاطب کودک بدون چاشنی خیال و یا طرح رویاپردازی صرف شخصیت داستانی بدون مفصل بندی رویا با واقعیت، حاصلی جز ابرهای سترون نخواهند داشت: ابرهایی بی شکل و گذرا که نه نشانی از آرزوها خواهند داشت و نه حامل قطره‌ای باران خواهند بود.

 

پی‌نوشت‌ها و ارجاعات:

۱-جهانگیریان، عباس. کارگاه داستان نویسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. تهران: ۱۴۰۱. صفحه ۲۳۹

۲-همان منبع. همان صفحه

۳- «شخصیت‌های داستانی در هر ساختار، یا در گروهه Complex شخصیتی قرار می‌گیرند و یا در گروه Group شخصیتی. گروهه شخصیتی ترکیبی از دو گروه شخصیتی است که نمایش دهنده دو نیروی مخالف در مدار ساختار است.» (محمدی، محمدهادی. روش شناسی نقد ادبیات کودکان. ناشر: مولف. چاپ اول: ۱۳۷۸. صفحه ۲۱۳

۴- سفیدخوانی در دو سطح فرم و محتوا مطرح است. در سطح فرم که معمولا بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، سفیدخوانی عبارت است از وجود سطوح خالی و به اصطلاح سفید در صفحه و در خلال نوشته‌ها و تصاویر. این نوع از سفیدخوانی فرمی است که با تکنیک‌های صفحه آرایی کتاب مرتبط است. اما سفیدخوانی در سطح محتوایی را می‌توان به مثابه یک شگرد ارزیابی کرد. آنجا که نویسنده عامدانه و آگاهانه به مخاطب کودک اجازه می‌دهد تا فضاهای خالی داستان را به میل و اراده خود پر کند. چندان که علاوه بر نوشته، لایه‌های نانوشته‌ی داستان را نیز بخواند. اگر چه شاید، متن و نشانه‌های متنی، نقش پررنگی در جهت‌گیری و مسیر خواننده داشته باشد. در هر صورت، سفیدخوانی برداشت‌ها و تفکرات مخاطب از نانوشته‌ها و ناگفته‌های نویسنده در داستان است.

۵- منظور تاثیر سازنده ادبیات کودک بر مخاطب است :«نویسنده ادبیات کودکان متعهد است به گونه‌ای بنویسد که تاثیرات شناختی مثبتی روی کودک بگذارد، یعنی از جهت روانی سبب رشد کودک بشود و این یکی از بنیادهایی است که وجه ممیزه ادبیات کودکان با ادبیات بزرگسالان است.» (ر.ک به مقاله «ادبیات کودکان چیست؟ از محمدهادی محمدی در شماره ۲۱ کتاب ماه کودک و نوجوان، تیر ۱۳۷۸)

نویسنده
یاشار هدایی
نویسنده:
پدیدآورندگان:
Submitted by editor69 on